من صبورم اما ...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
میترسم
|
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
یکی از بهترین حس ها مال وقتی که ازش جدا میشی میای خونه دستات بوی عطرشو میده
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
وقتی شیری طعمه اش را با امدن. لاشخورها رها میکند.نشان ترس نیست. بلکه باورش این است . که طعمه اش دیگر ارزش خوردن ندارد.
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
خدا خیر بدهد این کفش های بندی را ! این بار که امدی کفش های بندی ات رابپوش! چند دقیقه رفتنت را به تاخیر می اندازد تقدیم به دوست عزیزم فاطمه
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
زمین خوردن چه زیباست! اگر هدف بوسیدن خاک پای مادر باشد بارانی از عشق و نَمی هم ستاره ارزانی تویی که در تبار معصومانهی نگاهت، چشمان
خستهی من ستاره میچیند. خوشآهنگترین نغمههای هستی نثار قلب خسته و صبورت. روزِ به اوج نشستنت مبارک . . روز مادر رو به همه مادران تبریک میگم این پست هم تقدیم میکنم به مامان فرشته ومامان لیلا
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
با "زیر" مخالفی بگـــو "بــم" بشوم لبخند بـــزن مقابلت خــم بشوم تو یک کلمه بگو که "حوّا " ی منی من امضا می دهم که "آدم" بشوم
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
داداش هادی خوش امدی
زائرکعبه ،که دیده ات منور به نور مسجد النبی ، قدومت متبرک به خاک پر برکت بقیع و روحت سرشار از معرفت طواف حرم امن الهی ست بازگشت با معرفتت را گرامی میداریم غبار خاك بقیع افسری به روی سرت
زلال جرعه زمزم نگاه چشم ترت طواف كعبه نمودی؟ خدا نگدارت نسیم گنبد خضراء رسد زبال وپرت.....
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
من صبورم اما ... بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند میترسم
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
مردی و نامردی، جنسیت سرش نمی شود معرفت که نداشته باشی ، نامردی . . .
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : mina
خدایا خط نشان دوزخت رابرایم نکش جهنم تراز نبودنش جایی رو سراغ ندارم صفحه قبل 1 صفحه بعد |